غزل مناجاتی با خداوند کریم و توسل به اهل بیت علیهم السلام
باز کن در به روی سـائل هجـراندیده ایـن مـنـم، بـنـدۀ آلــودۀ خُــسـراندیــده پـاک کن اشک مرا وُ بغـلـم کن یا رب عبد سرخورده محبت ز کـریمان دیده! دستم از دست تو وا شد که چنین گم شدهام آنقَـدَر حـادثـه این کـودک گـریان دیده نَفسِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چهکسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟! چشمپوشی ز خطا، مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احـسان دیده غرق عصیان شده بودیم، که زهرا آمد شیعـه از چـادر او خِـیر، فـراوان دیده گرچه گیریم، رضا ضامن ما خواهد شد لطفهـا نوکـر از آقـای خـراسـان دیده زیر و رو کن دل آلودۀ ما را، به علی ذکــر او را لـب مــا آیــۀ قـــرآن دیــده پـای مـا را بـکـشـانـید به درگـاهِ نجـف این گـدا بـنـدگـیاش را دمِ ایـوان دیـده لحـد آخـر ما دسـت امـیـر نـجـف است دفـن مـا را خودِ شاهـنـشهِ خـوبان دیده بیقـراریم، به ما رزق حـرم را بدهـید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده کهـنـه پیـراهـن او دست حـرامی افـتاد خواهری جسم پُر از نیزۀ عـریان دیده |